🌠سیاره

روز یکشنبه خواهر گلم کلاس ساز🎻 داشت که من و مامانم هم باهاش رفتیم چون قرار بود کفشايي که هفته قبلش دیدیم رو واسش بخریم . وقتی رفت تو کلاس من و مامانم رفتیم فروشگاه تا خريدامون رو بکنیم ،بعد که اومد با هم رفتیم و دیدیم از کفش مورد نظر فقط سه رنگش آورده که خواهرم در نهایت یکی از رنگاش پسند کرد ، زرشکی تیره که واقعا  به پاش اومد.مبارکت باشه خواهر گلم .انشالله اولین جایی که می پوشه حرم امام رضا ست. من و خواهرم همیشه لباساي نویی که می خریم برای اولین بار واسه زیارت ميپوشيم .

بعد از چای با سماور ذغالی اونشب تصمیم گرفتیم هر شب بريم تو حیاط فرش پهن کنیم و چای و شام رو داخل حیاط نوش جان کنیم . وقتی فک میکنم میبینم که خیلی وقته که ما زیاد باهم نیستیم و نبودیم یعنی درس و گرفتاری های روزانه ما رو از هم دور کرده پس باید فاصله ها رو کم کنیم.و بیشتر باهم باشیم .

امروز خواهرم آخرین آزمون سنجش داد و الان خسته است و خوابیده .هفته دیگه هم که کنکور داره ✏

دقیقا الان که دارم این متن می نویسم،مامانم تو حیاط فرش پهن کرده و بابام داره واسه سماور ذغاليمون چوب آماده میکنه تا بقول خودش نفری ده تا چای باهاش بخوریم ....... جای همگی خالي🍵.🍵☕☕🔥

اینم کادوی پیشنهادی من  💕📦🎁🎈 ...

                    ...

سلام به همه خوانندگان این وبلاگ،بالاخره تونستم بیام وبلاگ بروز کنم. خواهر عزیزم امتحاناتش تموم شد به سلامتی 😁 و الان داره کمی استراحت میکنه ،انقدر خسته شده که هر چی که ميخوابه بازم خستست،امتحاناتش واقعا فشرده بود . دیشب رفتیم بیرون تا یکم روحيمون عوض بشه و مغازه ها رو نگاه کنیم که خواهرم یه ساعت دید که خوشش اومد و من گفتم که باید برای تولدت بخرمش و به اصرار من یه ساعت خوشگل براش خریدیم ،فعلا یک کادو تولدش خریده شد البته مامان گلم واسش یه دستبند و گردنبند خریده که عکسشون میذارم 📦🎁🎁