امروز گذشت...
بر طبق گفته ی عمو جان ،امشب قرار بود بریم سینما ...
اما
یک راست رفتیم طرقبه و سر از هتل سحاب در اوردیم ،با دخنر عمه هام و دختر عموم بودیم ...شب خوبی بود بستنی خوردیم و بعد از کلی صحبت ساعت دوازده برگشتیم خونه .
اما مامان و بابای گلم واسه خواهرم کیک و گل خریده بودن و مهمانان امشب عمو جان اومدن تا به قول عموم تولد بازی رو هم انجام بدیم
بعد از عکس و بریدن کیک و فوت کردن شمع نوبت رسید به دادن کادو .
کن امسال واسه خواهر گلی خودم ،ساعت سبزابی بعلاوه انگشنر و النگو خریدم .مامام عزیزم واسش یه پیراهن و یه تاپ شلوار سرهمی خرید.پدر گرامی هم که موبایل خریده بودند
..اما یه چیز خیلی تعجب بر انگیز خریدن دی وی دی های کارتون قدیمی انه و جودی ابوت و قلعه هزار اردک و بینوایان بود اونم با قیمتی گزاف!
سر من که شاخ در اورد ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی