بیست و سه آذر ۹٥
دیروز بعد ازظهر رفتیم خونه خالم ،بعد بچه های پسرخالم اومدن و من و خواهری حسابی سرشون با نقاشی گرم کردیم ،از اونجا رفتیم خونه خودمون دیدیم که تا کجا پیش رفته و نظرامون به بابام گفتیم و قراره که طراحی هامون بفرستیم واسشون که قراره چه چیزهایی رو کار کننن تو اتاق ها ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی