خونه عموی دومی بعد از بابام
آخ جون اينترنتمون وصل شده ...حالا خیالم راحته دیگه
امشب رفتیم خونه عموم تقریبا خانواده آخر بودیم که رسیدیم چون بار دومی بود که ميرفتيم زیاد آشنا نبودیم به برنامه ريزيشون ،خلاصه که یه روحانی آورده بودن که راجع به مسائل اخلاقی و ...حرف میزد بعدشم که شام که حلیم بادمجون بود کسایی هم که نميخوردن براشون نیمرو درست ميکردن!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی