بدون عنوان
اصلا حالم خوب نیست هر دفعه که یه نفر میاد،بعدش نمیتونم با خودم کنار بیام تا چند وقت تو خودم ميرم و حتما باید برم بیرون تا حالم بهتر بشه ...
امشب ساعت 10رفتيم بیرون ،با اینکه بابام خسته بود ولی مامانم گفت من دوست دارم برم بیرون و بابام قبول کرد و رفتیم ،من و خواهرم تصمیم گرفته بودیم واسه شام مرغ سوخاری بخریم،بعدشم بابام گفت بريم نزدیک حرم تا سلام بدیم .وقتی از جلوی حرم رد میشدیم خیلی حالم بهتر شد ،دعا کردم حالم زود خوب بشه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی