دلنوشت و راز و ...
بدون عنوان
بدون عنوان
درد ها و گوش ها و آغوش ها و مهربانی ها
دل نوشته ها
ای
شب یلدا ۹۵
امشب شب یلدا ی ما بود اونم خونه اقاجونم ،میوه و اجیل و شیرینی .همراه با نقل قول ها و خاطره ها و گفت و شنود ها. شب خوبی بود حداقل الان که اقاجونم نیست این رو بهتر درک میکنم که باید قدر شون بهتر بدونیم . یه خاطره که امشب شنیدم ،راز این کارهای خواهرم رو برملا کرد ،کلا ما خانوادگی عاشق حیواناتیم ....
نویسنده :
اورانوس
2:24
بدون عنوان
خب ،تا الان که اینطوری پیش رفت ،مامانم وقت دکترش کنسل شد افتاد واسه سه شنبه بعد ،خدایا خودت کمک کن تا همه چیز خوب پیش بره ...
نویسنده :
اورانوس
19:46