بدون عنوان
زیارت یازده بهمن نود و پنج
دیشب به اصرار من رفتیم حرم ،آخه هوا سرد بود و استخوا سوز ،اما دل من گرم بود و پر از حرارت برای حضور در اون مکان پر از آرامش رفتیم داخل صحن گوهرشاد و از اونجا سمت ضریح ،بعد از خوندن نماز زیارت و زیارتنامه رفتیم واسه زیارت ،خداروشکر خلوت بود و دستم خورد به ضریح و حسابی دلم آروم گرفت ممنونم امام عزیز
نویسنده :
اورانوس
22:45
شب جمعه هشت دی نود و پنجم
امشب بعد از چندین وقت رفتیم بیرون شهر ،از وقتی آقاجونم فوت شدن دیگه از شاندیز متنفرم،دیگه دل رفتن نداریم هیچ کدوممون ... برای همین رفتیم طرقبه،خواهری ک از اول جاده رو پای من لالا کرد ،منم دروغ نگم خوابم میومد اما خودم نگه داشتم تا رسیدیم به یه دیزی سرا،چ جالبه کلمه دیزی سرا ! و پیاده شدیم و خواهری بیدار شد بالاخره و رفتیم اولین تخت ک خیلی جای دنج و خوبی بود نشستیم و خیلی مزه داد چون هم گرم بود و هم سرد بود یه جورایی .... دیزی هم خوردیم ،مامانم اما نتونست بخوره گفت من معدم درد میکنه ،منم ک انقد رو این چیزا حساسم خیلی کم خوردم ...
نویسنده :
اورانوس
0:46
بدون عنوان
خداحافظ سی دی نودوپنج
سلام بازم اومدم تا از آخرین روز ماه دی بنویسم و از اینکه کم کم داریم به پایان این سال نزدیک میشیم اما چند تا کار هست ک هنوز تموم نشده ،اونم طراحی خونه جدید و کف سازی و کاغذ دیواری و اسباب کشی ،اونم بعد بیست سال ! امیدوارم خدا هم خودش کمک کنه تا سال جدید شروع نشده ما بریم خونه جدید . بقیه کارهای باقیمونده به اندازه اسباب کشی سخت نیست ...
نویسنده :
اورانوس
15:19
سلام دوستان گلم
چقدر خوشحال شدم که دیروز دوستم عاطفه گل رو پیدا کردم ،و خوشحال تر اینکه اینجا برام جایی بود که دوستای خوبی پیدا کردم که واقعی ان و کلی مهربون .... امیدوارم همه تون موفق باشین دوستان
نویسنده :
اورانوس
7:30
بدون عنوان
چقدر اینجارو دوست دارم ،سراسر خاطرست ...ادامه دارد
نویسنده :
اورانوس
6:00