پدربزرگم
پدربزرگ عزیزم دلم برات تنگ میشه تا اخرعمر ،تا اخر عمرم این حسرت دارم از نبودنت حسابی دلگیرم چرا اخه چرا اینجوری میشه .... عزیزترین و مهربونترین ادم دنیای من توبرام اسطوره ی صبر و استقامت ،قهرمان پاکی و بی الایشی بودی کسی که همیشه و همه وقت به فکر بچه هاش بود و هیچ وقت از شرایط بد و سختی ها شکایت نکرد... ماه ابان الان برام بهترین ماه نیست چون توی ماه تولد من تو از بینمون رفتی ،دیگه ساعت هشت شش ابان نود وپنج ازخاطرم نمیره ....
نویسنده :
اورانوس
1:06
ق
نوشتار
تو این ماه خاص چهره ی شهر مقدس ما هم خاص شده ،حال و هوایی که تو این روزا تجربه میکنیم خیلی خوبه خیلی صمیمی و پر شور .... کاش این ماه باشناخت بیشتر همراه باشه برای همه و برای من. خواهری گلم از هفته قبل رفتن به دانشگاه رو شروع کرده ،و من از این روزا دارم لذت میبرم خصوصا این که هم رشته شدیم و نظراتمون رو با یک زبان بیان میکنیم ..... خدایا شکرت ازتمام خوبی ها.... از شنبه پیش تعمیرات خونه جدید رو شروع کردیم و بیصبرانه منتظر اتمامش هستم ....کاش زودتر تموم بشه و حس خونه جدید رو تجربه کنم اونم بعد هفده سال!
نویسنده :
اورانوس
15:19
روزهایم
بدون عنوان
به نام خدای مهربون از احوالات و اخبار این روزها اینکه به خواست خدا بابام تونست خونه رو بخره و الان درصدد تعمیرات خونه ایم ....
نویسنده :
اورانوس
3:56
بیست شهریور نود و پنج
الهی بمیرم برای مامانم هنوز کمرش درد میکنه ،نمیدونم باید چکار کنیم ، حتما باید وقت بگیریم برای دکتر خودش ... پ ن :یک مساله دیگه ای که پیش اومده واسه خونه جدیدیه که بابام پیدا کرده،امیدوارم خدا بخواد و بشه ...
نویسنده :
اورانوس
15:03