درد ها و گوش ها و آغوش ها و مهربانی ها
دل نوشته ها
ای
شب یلدا ۹۵
امشب شب یلدا ی ما بود اونم خونه اقاجونم ،میوه و اجیل و شیرینی .همراه با نقل قول ها و خاطره ها و گفت و شنود ها. شب خوبی بود حداقل الان که اقاجونم نیست این رو بهتر درک میکنم که باید قدر شون بهتر بدونیم . یه خاطره که امشب شنیدم ،راز این کارهای خواهرم رو برملا کرد ،کلا ما خانوادگی عاشق حیواناتیم ....
نویسنده :
اورانوس
2:24
بدون عنوان
خب ،تا الان که اینطوری پیش رفت ،مامانم وقت دکترش کنسل شد افتاد واسه سه شنبه بعد ،خدایا خودت کمک کن تا همه چیز خوب پیش بره ...
نویسنده :
اورانوس
19:46
یلدای امسال
خداروشکر الان حالم بهتره ،نمیدونم چرا اینجوری شدم ... امشب که شب یلداست مامانم وقت دکتر داره ،خواهرم امتحان داره ...نمیدونم اخه باید همه چیز امشب اتفاق بیافته....اما قراره فردا شب بریم خونه بابابزرگم ،یادش بخیر پارسال اقاجونم زنده بود و در کنارش شب های یلدا رو میگذروندیم .
نویسنده :
اورانوس
15:35
آه
انقدر حال این روزام بده که توانی برای نوشتن ندارم ،انقدر کلافه و خسته ام از همه چیز که هیچی برام مهم نیست ،خدایا خودت کمک کن خودت یه کاری بکن ،دیگه نمیشه تحمل کرد دیگه نمیتونم ....
نویسنده :
اورانوس
1:55
بیست و سه آذر ۹٥
دیروز بعد ازظهر رفتیم خونه خالم ،بعد بچه های پسرخالم اومدن و من و خواهری حسابی سرشون با نقاشی گرم کردیم ،از اونجا رفتیم خونه خودمون دیدیم که تا کجا پیش رفته و نظرامون به بابام گفتیم و قراره که طراحی هامون بفرستیم واسشون که قراره چه چیزهایی رو کار کننن تو اتاق ها ...
نویسنده :
اورانوس
17:34
شروع و سلام و حرف
دلم برای اینجا تنگ شده بود حسابی ،ان شالله میخوام دوباره بنویسم . راستی حال دوستان وبلاگی چطوره؟ امیدوارم همه خوب باشید .... پ.ن:این روزها خیلی زیاد در مورد اسباب کشی به خونه جدید و طراحی اتاقهامون فکر میکنم ،خیلی سخته بعد از این همه سال اتاقهامون از هم جدا بشه .... خیلی انتخاب طرح کاغذ دیواری ،پرده و .....مشکله امیدوارم هرچه زودتر کار های خونه تموم بشه و از اینجا بریم هرچند دل کندن از خونه کودکی هامون اسون نیست اما یکم تنوع هم لازمه گاهی اوقات .... ...
نویسنده :
اورانوس
14:19